عشقا رمان من تو او دیگری رو گذاشتم تو سایتم برید دانلود کنید برام نظر بزارید
http://bia2roman1.ir/man-to-oo-digari/
اینم خلاصشه :::
ارمیتا :برای کی؟ افسانه :خوب برای …بابا …تو چیکار داری… ارمیتا :بیچاره داری کلفتیشونو میکنی؟ افسانه :بیچاره سرماخورده …خوب ما همسایشونیم …تازه مرصادم که دیگه غریبه نیست …دوستمه …. ارمیتا ماتش برد …تمام خوبی اش این بود که در هیچ شرایطی دروغ نمیگفت همانی رو میگفت که مطمئنا به وقوع می پیوست … با حرص گفت :تو از گشنگی بمیری برای خودت عذا درست نمیکنی حالا برای اون نره غول بی شاخ و دم اشپزی میکنی؟ تو این چند وقت که مامان اینا نیستن زورت میومد یه لقمه غذا جلوی ادم بذاری اونم با کلی منت …حالا اینقدر بااون نره خر صمیمی شدی؟