رفتارشوهرم برام تازگی داشت توش موندم ی ان..رفته بودیم بیمارستان ملاقات باباش...بعدش نوبتی رفتیم تو چون بچه باهمون بود...شوهرم رفت و برگشت و من رفتم تو بخش...برگشتم دیدم رو صندلی نشسته...چشش ب من بود انگار منو ندید..هیچ عکس العملی نشون نداد...رفتم نزدیکش گفتم چرا نمیای..یک کلمه گفت مادرم...گفتم اونم میاد گفت اره...گفت با موتور ک جا نمیشیم مارو ببر برگرد...ابروهاشو انداخت بالا و بی تفاوت مثل یخمک نشست محکم تر منم لجم گرفت رفتم رو صندلی نشستم تا مامان جونش زنگ زد ..ایشون اجازه دادن ک ما رو ببره و برگرده....این همه بی ارادگی تو وجود شوهرم اینجوری ی جا ندیده بودم
کار خاصی نکرده مثلا احترام گذاشته.دوس نداشته ۲بار بره و بیاد
حساس نشو
شاید از چیزی ناراحته
میگفتی بچه ها رو ببر و برگرد من نمیرم. مجبور شه برای شما و مامانش اژانس بگیره یا مامانشو با موتور ببره شما رو با اژانس
بزرگ نکن موضوع پس میخواستی راهشو بکش بی هماهنگی بیاد شوما رو برسونه خوب صبر کرده مادرشم بیاد هماهنگ کنه بعد برین طوری نیست
یادم اومد ک تو عقد عروسی فامیلشون دعوت بودیم بعد فک و فامیلشون با ی ماشین دیگه اومده بودن..و بچه یکیشون بعد مراسم باشوهر من همراه شد...شوهر من خیلی وظیفه شناسانه بیست دقیقه دم تالار منو تو ماشین نگه داشت تا اول اونا بیان و جلو شن بعد خودمون بریم...گفتم خب زنگ بزن..دعوام کرد...عاقبت بعد20دقیقه معطلی زنگ زد و اونام گفتن ک خونه ان😐😑
حساس شدی الکی گیر نده گاهی خودمو میزارم جای مردا میبینم وای ما زنا چقدر گیر میدیم.
عزیزم بارها برا خانواده خودم و خانواده شوهرم شده همینجور منتظر موندیم خب چیز خاصی نیست .الان باباش تو بیمارستانه اینم بی محلی کنه بزاره بره زشت نیست بنظر خودت؟!پس فردا دختر و پسر خودت اینکارا کنن تو این موقعیتباشی بدت نمیاد یه احترام گذاشته رفته بیخیال..
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
