سلام مادر من یه فرد صادق و روک و راست هست همه مشکلات رو تو صورت فرد بهش میگه مامانم ذره ای سیاست نداره یه چند روز پیش یه مستاجر اومده بود مامان من هم با هاش راه اومد خونه رو بهش داد حالا نمیدونم این از کجا رک و روراست بودن مامان منو فهمیده و امروز آب گرمکن خراب شده بوده مامانم میره اونجا این شروع میکنه به حرف زدن میگه عصبی نشو برا دخترات بده اینا حالا خودش پیرزنه۶۰سالشه دخترش طلاق گرفته پسرانش طلاق گرفته ول گرد از شهرشون اومده اینجا مامانم میگه چند دفعه به من گفته عصبی نشو همین حرفا مامانم میگه من فردا برم بهش بگم تو اگه نصیحت گر بودی بچه ها خودت اینطوری نمیشد و کلی درگیری ذهنی برایش پیش اومده میخواد فردا بره با مستاجره بحث کنه به نظر شما بره یا نادیده بگیره ؟