تو دنیایی ک کسی نخوادت...کسی تحویلت نگیره...شوهرت بهت بگه تو روانی هستی و بدرد زندگی نمی خوری...دیگ زندگی کردن به جه دردی میخوره ...هر وقت ازش گله میکنم یا عصبانی میشم به جای ناز کشیدن میگه از دستت خسته شدم ...کاش یه مریضی میگرفتم یا میرفتم تو کما شاید قدرمو بهتر می دونست ...دیگ حوصله زندگی کردن ندارم