تو مسافرت همه گل و بلبل بودیم. من بیشتر از همه شاد شنگول بودم و با شوهرم میگفتیم و میخندیدیم. هرچی فکر میکنم اصلا من باهاشون حرف خاصی نزدم که بخواد به خودش بگیره. ولی یه جا از دست جاریم ناراحت شد اومد تو ماشین ما داشت غیبت میکرد منم حوصله حرفا و حق به جانب بودنشو نداشتم چون داشت ناحق میگفت. برا اینکه غیبت نکنه شروع کردم با شوهرم حرف زدن و سوال پرسیدن. این انگار بهش بر خورده بود. خب من نخوام گوش بدم حرفای الکی رو چیکار کنم. اخه حقمه اینهمه برخورد بد برا اینکه حاله زنک نبودم
من باشم اصلابه شوهرم نمیگم جلوشوهرم بهش احترام میذارم درنبودش آدم حسابش نمیکنم وباکم محلی بهش میفهمونم برام اهمیت نداره وجودش،اگرم به شوهرت گفت بگو منکه همیشه بهش اخترام میذارم چرااینجوری میگه بامظلومیت😀
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
