قبلا تو اون اتاق خیلی اتفاق برام افتاده بود ولی الان ارومه.شوهرن میگه اتاقه جن داره.ترسو تو اتاق خواب نمیخابه.قبلا از ساعت 2ب بعد صدای کوبیدن تو کمد دیواری میومدم ک من نمیخابیدم از ترس فرار میکردم.انگار یکی با لگد میکوبیدم تو کمد.موندم ک ب ترسم غلبه کنم و شکستش بدم ک همینطورم شد.دعا ریختم اونجا شبا ایت الکرسی میخوندم از خدا میخاستم هرچیزی تو اون اتاقه از من و خونوادم دور کنم.شبا رو تخت احساس میکردم کسی کنارم خوابیده.یا حتی ی بار ی چیزی بشدت ازم خارج شد مث انرژی ک با لرزش محکم بیدارشدم نشستم.ی بار ک بهشون فکر میکردم تابلو عروسی از بالا خودبخود افتاد رو سرم