من یه بار بچه بودم هفت هشت ساله دقیقا همینکارو کردم ابا قطع شدد و من قهر کرده بودم با خانواده نرفتم بیرون هرچی اصرار کردن بعدم رفتم اب بخورم اب قطع بود همینجوری شیر اب رو باز کرده ول کرده بودم نفهمیدم چحوری باید بسته باشه ده دیقه بعد مامانم به زور اومد بردم رفتیم بیرون تو اوج دور دور یکی زنگ زد که بیایدد اب داره ازپنجره اشپزخونه میچکه 😑😑😑😑😑😑رفتیم کل اشپزخونه شد۶ بود اب تا نزدیک سقف ...یه فاجعه ای بود مث سگ ترسیده بودم اصلا کتک نخوردما کلا کاری بام نداشتن با اینکه میدونستن من بودم ولی خودم خیلی گریه کردم از عذاب وجدان مامانبزرگم نامردمم تو روصه هرجا بود از رو بدجنسی هی یاداوری میکرد به مردم 😐که این اینکارو کرده بعد گریه میکرده و بعد خودش میخندید 😐یه حس بدی بهم دست میداد دوباره تکرار میشد اون صحنه برام ...الان حق دارم براش فاتحه نگم به نظرتون ؟