خواهرم و شرایط داماد سابقمون عالی بود هم تحصیلی هم شغلی از لحاظ ظاهر هم خیلی بهم میومدن
پسره عاشقش شد توو دوماه
ماگفتیم یکم بیشتر رابطه بگیرین تا اشنا بشین گفتن نه پسره هم میخواستش گفتن عقد
گفتیم صیغه کنید حداقل گفت نه من میخوامش شدیدددا
ی عالمه براش هدیه خریده بود پسره واقعا مودب بود و با نزاکت برای هرکاری از خانوادم مشورت میگرفت
خلاصه چشم زیادی پی ِزندگیشون بود چون همه فهمیدن هم رو میخوان
۴روز بعد عقد یهو گفت نمیخوام گریه میکرد میگفت نمیخوام پسره
درحالی که هیییچ ارتباط س ک س ی بینشون نبود هیچی