2777
2789
عنوان

بحثای من با عشقم😔

567 بازدید | 47 پست

بچه چحوری میشه ی نفر که اصلا کنترل اعصاب نداره و راضیم نمیشه بیاد دکتر رو اروم کرد یه نمونه از دعواهامونو بخوام تعریف کنم 

اینکه که با ماشین جوری تند میرفت که ی تیکه اگه دوروبرش خالی نبود الان زیر گل بودیم دوتامون 

بعدم رسیدیم ی جای خلوت چاقو برداشته بود گذاشته بود رو گردنش 

این بار اولش نیست 

ولی اصلا کنترل اعصاب نداره 

همیشه همیشه تو بحثامون از نقطه ضعف من که میدونه اسیب به خودشه استفاده میکنه 

ریگه بخدا خسته شدم 

از اونورم اگه بلایی سرش بیاد میمیرم 

از این رفتار بچگانه خستم😢

راضی نمیشه بیاد مشاوره

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ولش کن توی یه جمله .

این عشقا زود گذرن

❤خوشبختی یعنی ❤:                                                      شیطنت با مادری که خودش هم شیطونه 😉                          👨👧👩              ❤💏
طلاق تهدید ب طلاق  مدرک جمع کردن بردن پیش  پدرش تا اون ببرتش دکتر


عشقشه. شوهرش نیست

برای حاجتم یه صلوات میفرستید؟ممنونم شک ندارم که ب لطف خدای بزرگ بزودی زود ،یه خانم معلم میشم ان شا الله 

وووووووووح چقد رو مخه.

من همونیم که ناخواسته باردار شده بود🥴 تمام آینده رو فقط برای پسرش برنامه ریزی کرده بود و نمیتونست عضو جدیدو بپذیره😓 افسردگی گرفته بود هیچ جوری با بارداریش کنار نمیومد😖 دنبال دارو و روش های سقط بود😭،الان همون جنین ناخواسته به دنیا اومده 😊یه دختر به زیبایی و سفیدی فرشته ها🥰.اون روی شوهرمو با اومدن دخترمون بعد از ۸ سال زندگی مشترک تازه دیدم 😆جوری قربون صدقه ی دخترمون میره و تو آغوش میگیرتش که باورم نمیشه این مرد همون شوهر  خجالتی و کم عاطفه است که  به زبون اوردن احساساتش خیلی براش سخت بود😮،باشه. هر روز میگم خدایا هزار مرتبه شکرت که این فرشته کوچولورو به ما دادی(مادر بزرگ یکی از شاگردای دوسال پیشم بعد از دوسال بی اطلاعی از هم خواب دیده بود توی تاریکی توی یه خونه چراغ سبز روشن بوده از ادما میپرسیده این خونه کیه بهش میگفتن خونه خانم معلم طاهاست.مادر بزرگ طاها صبح بلند میشه به دخترش زنگ میزنه میگه مامان امروز حتما به معلم پسرت زنگ بزن احوالشو بپرس این خوابو دیدم حتما چیزی هست.تو اوج ناراحتی من و تصمیم جدیم برای سقط این خانم با تعریف کردن خواب مادر ساداتش منو از حماقتی که میخواستم بکنم منصرف کرد.دعای خیرم همیشه بدرقه راه عزیزان مادر بزرگ طاها خواهد بود.🌹💝(اگر به قدر یک جمله تونستید کسی را از خواب غفلت بیدار کنید دریغ نکنید شاید یک جمله شما زندگی بخشید به کسی💝💝💝💝) )الهی لحظه لحظه ی  زندگی تک تکتون  پر از اتفاقای ناخواسته شیرین و پر از ارامش مث شیرینی اتفاق ناخواسته ی ما باشه.        خداوندا به اندازه تمام هستی شکرت .                    

خب طلاق که نمیتونم بگم چون میگی میمیرم براش ولی باز تکرار کرد به رو خودت نیار دیگ انجام نمیده شوهر منم اوایل اینجوری بود چنبار بی محلیش کردم درست شدنترس چیزیش نمیشه

بارها بهم ثابت شده اگه ولش کنم خودشو میکشه

بکشه. ادم بی جنبه  ایه انگار

برای حاجتم یه صلوات میفرستید؟ممنونم شک ندارم که ب لطف خدای بزرگ بزودی زود ،یه خانم معلم میشم ان شا الله 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792