انگار مامانم رفته بازار منو نبرده انگار همه دوستام افتادن کلاس A من افتادم کلاس B انگار همه رفتن اردو به جز من انگارنقاشی 19 شدم انگار دوباره 8 سالمه انگار دوباره زورم به هیچی نمیرسه :(
سلام من تک فرزندم آذر ۸۹با شوهرم دوست شدم اردیبهشت ۹۲عقد کردیم و مهر ۹۴عروسی کردیم و ۱۲فروردین اقدام کردیم برای بارداری ولی ۱۸خرداد ۹۸بچم سقط شد به خاطر تصادف دعا کنید این روزا زود بگذره و بشه ۳ماه تا دوباره اقدام کنم لطفا یه صلوات بفرستید تا زندگیم همچیش رو روال بیوفته اگه م مشکلات برداریم زندگی شیرین میشه
اولا واسه چی تو سن پایین ازدواج کردی چون به نظر میاد شوهرت هم سنی نداره و چقدر خام و بی ادبه... دوما همیشه و به همه گفتم شوهر کردن مگه افتخاره که به هر کی از راه میرسه بله میگین؟؟ واقعا نمیفهمم چرا باید یکی رو بیاریم بالا سرمون که جوری باهامون رفتار کنه انگار برده شیم... وقتی نوشتی ۲۱ سالته تاسف خوردم برای همه ی لذتهایی که باید از زندگیت ببری و وقتت رو تلف میکنی برای کل کل کردن با همچین موجودی
شوهرت از دستت عاصیه چون لطافت زنونه نداری یعنی چی عصبانی میشم.نمیفهمم مثلا زنی تو خودتو از چشم شوهرت انداختی و اون میخاد خودشو بهت ثابت کنه بس که قلدری کردی و آبروش رو همه جا بردی
با پی ام نمیشه مقصود رسوند...رودرو آروم باش و دستاشو بگیر تو دستات..خودت رو اماده کن اگر غیر منطقی حرف زد ..خودتو بخور چیزی نگو ...دستاشو فشار بده و بگو تو چشام نگاه کن و دوباره اروم خواسته هات رو بگو ...بعدم برو بغلش ..قاطی نکن شما ...خواسه ت رو با سیاست بگو نه دعوا و دهن جوابی...
خواب بودم بیدار شدم لغو کاربری شدم....دیگ ب کاربریامونم رحم نمیکنن لا مروتا😢😢از این ب بعد فقط میخوام ی گوشه بشینم گیتارمو بزنم🎻😢منو چه ب سیاست😥