تو خونه کمک نمیده حتی آبم نمیره بخوره میگه وظیفه ی توئه،زن گرفتم واسه چی؟؟بیرون میره حق ندارم ازش بپرسم کجا ده بار باید بپرسم تا یه بارش به زور جواب بده به تو چه!
ساعت هال یک ساله خرابه نمیره درستش کنه
پول به دستم نمیده سرکارم نمیذاره برم...اگه دلم هوس یه چیزی کنه یک ساعت باید التماسش کنم تا برام بخره
حرصمو در میاره میخنده میدونه از سیگاری بودنش متنفرم عمدا جلوم میره برمیداره میکشه و میخنده...
بیرون نمیبرتم میگه مثلا میگه مگه پریشب با عمت بیرون نرفتی چه خبره؟؟
دائم صداشو بلند میکنه تو خونه ای که مشترکه و تو واحد کناریم جاریمه که خود شوهرم میدونه دشمن خونیه منه
کتکم نمیزنه ولی دائم دستشو روم بلند میکنه و تهدیدم میکنه به کتک زدن...
یه عقده ایه به تمام معناست
خسته شدم دیگه...قبلا خوب بود ...همه میگن چون کارش سخته و بچه نداره اینجوریه
خب مگه من آدم نیستم ...ما که با عشق ازدواج کردیم...اون که بخاطر من جلو همه وایساد...پس الان مشکل چیه؟؟
درضمن قبلا تو نامزدی با یه دختری از راه تلفنی بهم خیانت کرده ولی فهمیدم و قول داد تمومش کنه فکر نکنم الان خیانتی درکار باشه پس چیه؟؟