۵ ساله ک از عقدم میگذره شوهرمو دوست داشتم و عاشقش بودم ۱۸ سالم بود ک نامزدکردیم من یه دختر آزاد و راحت بودم حجاب و تیپم در حد معمولی بود و مانتویی بودم اونموقع ها از سره عشق علاقه ی کور کورانه قبول کردم بخاطر همسرم چادری بشم و ۳۶۰درجه عوض شدم سال ب سال ک میگذره بیشتر ب این پی میبرم ک چقدر اشتباه کردم خیلی خسته ام از این شرایطی ک توشم شوهرم ب شدت حساسه وحتی نمیزاره تا جلو در تنها برم ب همه چی گیر میده و روز ب روز بدتر میشه بد دله و خیلی چیزای دیگه خیلی حالم بده دلم میخواد چشمامو ببندم برگردم ب مجردیام این روزا خیلی افسرده ام خیلی حالم بده از انتخابم خیلی پشیمونم دوتا دختر ۲ساله و ۶ ماهه دارم چیکار کنم دارم دق میکنم روحم مچاله شده دارم ذره ذره آب میشم 😭😭😭😭
خیلی خیلی دیکتاتوره کاری کرده تو این مدت ۵ سال علاقه بهش خیلی خیلی کم شده کاش بچه نداشتم یه فکری میکردم میدونم باید بسوزون بسازم نمیدونم آخرش چی میخواد بشه 😭😭😭😭