بچه ها من ۶ ماه عقد کردم قبل از عقد همسرم منو تو عروسی یکی از فامیلا دید و خوشش اومد بعد از طریق خواهرش بهم گفت ک از من خوشش اومده و دوس داره بهش یه فرصت بدم منم ک ازش بدم نیومده بود یکم طاقچه بالا گذاشتم ولی بعد دو هفته اوکی دادم پنج ماه باهم دوست بودیم پنج ماهی ک شیرین ترین روزای عمرم بود انگار این پنج ماه از عمرم نبود اصلا ازم خواستگاری کرد و بعدم همه چی جدی تر شد و عقد کردیم ولی عقد کردن همانا و جهنم شدن زندگیمون همان😭😭😭😭 هرشب دعوا هرشب بحث شبی نیست ک من با گریه نخوابم اون اعصاب داغون نخوابه نمیدونم چکار کنم هم همو دوس داریم هم نمیتونیم هیچکدوممون کوتاه بیایم ترخدا کمک کنید چ خاکی تو سر کنم زندگیم داره بهم میریزه دیشب بهم گفت کم کم دارم ب این نتیجه میرسم عجله کردیم دنیا رو سرم خراب شد 😭😭😭😭😭
اگه این آخرین برگه..اگه این فصل پاییزه ..شریک این شرابی باش که توگیلاسامیریزه..اگه آخرین لحظه..اگه این آخرین روزه..بزاراون جنگلی باشم که مغرورونمیسوزه..همه روزای تبعیدوکنارتوسفرکردم..پناه لحظه هام بودی من ازتوبرنمیگردم...❤
دوس دارم خوب باشم و از زندگی لذت ببرم چون هزاران هزار آدم الان توی برزخ دارن به خدا التماس میکنن تا ثانیه ای به دنیا برشون گردونه ... دارم برای خوب بودن و خوب دیدن و بخشیدن تلاش میکنم
اگه این آخرین برگه..اگه این فصل پاییزه ..شریک این شرابی باش که توگیلاسامیریزه..اگه آخرین لحظه..اگه این آخرین روزه..بزاراون جنگلی باشم که مغرورونمیسوزه..همه روزای تبعیدوکنارتوسفرکردم..پناه لحظه هام بودی من ازتوبرنمیگردم...❤