اره ،شدیدا، من یازده سال پیش،تو اتاقم ،به یه پسر تهرانی ،که یه ماشین با پلاک جفت داره،هیکلی و چهارشونه باشه،سفید باشه ،فکر میکردم ،قبلا تو تایپیکام گفته بودم که منو نامزدم خیلی پیچیده باهم اشنا شدیم ،یعنی به صورت مجازی،چه روزگاری بود ،یادش بخیر ،خیلی پسر خوبیه ،خیلی دوسش دارم ،واقعا نمیدونم چه جوری خدا رو شکر کنم .به همه ی وجود شوهرم. اینکه تهرانی باشه،قیافه اش ،و هرچی اش فکر کردم. و دقیقا شد.من از یه شهرستان خیلی دور ،به هر حال شد.