دقیقا ،تهرانی،هیکلی. ،چهارشونه،
میدونید ،من خیلی حساسم که کسی باهام بد حرف بزنه،وفتی یه کار خوب میکردم میگفتم خدایا من نه بهشت میخوام ،نه ثواب،فقط شوهری در اینده نصیبم کن ،که دوستم داشته باشه ،خیلی به بقیه کمک میکردم ،و کلا کارهای خیر پیش قدم میشدم ،فقط به خاطر شوهر اینده ام.
الان که عشقمو و دارم ،انقد احترام میزاره،انقد تحمل رفتارمو میکنه ،که باورتون نمیشه،سیر از هم نمیشیم ،من تهران دانشجو شدم ،ولی رفتم خوابگا دانشگاه،اصلا منو نمیبره خونشون ،میگه حرمتا حفط بشه ،رابطه هم هم تو عقد نباید باشه ،یه اتفاقی بیفته تو نباید اینده ات به خاطر من خراب بشه ،خیلی دوسش دارم ،بعضی وقتا واقعا اذیت میشه که نمیتونه عشق بازی کنه،در حد همین بوسه و لمس،ولی خودشو کنترل میکنه .کلا فهمیده است