از بکارت نگین ک دلم خونه
منم خواهرم اصرارداشت برم پزشک قانونی و کارت سلامت بگیرم اما من اوسکول خجالتی گفتم نه زشته و خجالت میکشم و نرفتم.
بعد ک جناب شوهر نزدیکی کردن و خون نیومد بلوا به پا کرد و میگفت ازم دور شو . چه شب نحسی بود انقدر گریه کردم داشتم میمردم. بعدا فهمید ک پرده ها فرق دارن و دلجویی کرد اما دیگه دل من صاف نشد .
اه اه اه اه . من دختر دارم و حتما حتما براش کارت سلامت میگیرم ک تجربه نحس منو نداشته باشه.