اگه این آخرین برگه..اگه این فصل پاییزه ..شریک این شرابی باش که توگیلاسامیریزه..اگه آخرین لحظه..اگه این آخرین روزه..بزاراون جنگلی باشم که مغرورونمیسوزه..همه روزای تبعیدوکنارتوسفرکردم..پناه لحظه هام بودی من ازتوبرنمیگردم...❤
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ن بیخیال ولی من بودم میگفتم اونجا دعوتم نمیرم شما بیاین تعارف میزدم
امیرمؤمنان علی(ع)- خطاب به قنبر- که میخواست به کسی که به او ناسزا گفته بود، ناسزا گوید- میفرماید: آرام باش قنبر! دشنامگوی خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خدای رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشی. قسم به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مؤمن پروردگار خود را با چیزی همانند بردباری خشنود نکرد و شیطان را با حربهای چون خاموشی به خشم نیاورد و احمق را چیزی مانند سکوت در مقابل او کیفر نداد. (أمالی شیخ مفید، ص118، ح2)
پیامی به بنده های دل شکسته از طرف پروردگارمن هستم... هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است! اما من نمی خواهم تو همان باشی! تو باید در هر زمان بهترین باشی.نگران شکستن دلت نباش! می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند. و جنسش عوض نمی شود و می دانی که من شکست ناپذیر هستم و تو مرا داری برای همیشه! چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازدچون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم، صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام! درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم! دلم نمی خواهد غمت را ببینم می خواهم شاد باشی این را من می خواهم تو هم می توانی این را بخواهی خشنودی مرا من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم) و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟ اما، نه من هم دل به دلت بیدارم! فقط کافیست خوب گوش بسپاری! و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن