از ۵ صبح تا ده شب با دوستاش رفته بودن کوه الان که اومده سرسنگین شدم باهاش میگم چرا دیر گردی میگه خوب کردم منم عصبی شدم میگه مردمم زن دارن منم زن دارم اخلاقت عین سگه دلم گرفته
منم قهرم شدیددددا و هیچکدوم نمیریم منت کشی قصدم اینه غذا درس کنم کاراش بکنم اما هیچچچ ن باهاش بحرفم ...
اتفاقا من تصمیم گرفتم ایندفعه هیچکدوم کاراشو نکنم الانم لباساشو رفته گذاشته جلو ماشین لباسشوی که بشورم ولی من عمرا اگر بشورم ایندفعه قرار بخودم احترام بزارم او خیلی حق بجانبه