ما دوست بودیم رفتیم مسافرت یه جای خیلی شیب دار بود ماشین نمیشد ببری فقط نیسان بالا میرفت ازاونجا.هممون سوار نیسان شدیم بعد اومدنی پایین من نتونستم پسرعمم دستمو گرفت اومدم پایین مامان بزرگم دید😂
والله شوهر خواهر شوهرم خیلی سر به سر آدم میزاره مخصوصا من اونم اول های نامزدمون از خوردن نشستن پا شدن هر چیز کوچیکی حرف پیدا میکنه سر به سر آدم بزاره منم حرصم می گرفت روز های اول الان اخلاقش اومده دستم ☹رفتیم مشهد داشتیم از حرم می رفتیم بیرون همسرم زنگ زده بود به داداشش تا با گوشی با حرم حرف بزنه منم خسته سردرد داشتم اومدم کنار دیوار نشستم بعد نامزدم منو ندید گفت کجایی شوهر خواهر شوهرم هم گفت ای بچه رفته قایم شده ببینه کسی دنبالش میگرده یا نه میخواد لوس بشه منم فقط حرص حرفاش رو تحمل میکردم اون موقع ها😠😠😩😩😩😩
16که خوبه من 14سالم بود با پسرعمم دوست شدم😂
سفرمون خیلی خاص و خوب بوددد
دلم سفر خواس
دوران نامزدی
مشهد و شمال
عقدیم،دوتایی رفتیم شمال،عالی بود
یه جورایی اول های عقدمون اون فقط حرص منو در میاورد مخصوصا تو مسافرتی که رفتیم البته با همه چی و همه کس شوخی میکنه میخندونه ولی ماه های اول عقد زیادی زوم کرده بود رو من به نشستم و پاشدن منم شوخی میکرد منم اون موقع ها خجالت می کشیدم نمی تونستم جوابش رو بدم فقط در حال حرص خوردن بودم😩😩😧😧
