یه جاری دارم هردفعه ی بلا میاره سرم فامیلمم هست...حالا رفته ب دختر عموم گفته ک من پشت سرشون کلی حرف زدم دختر عمومو انداخته به گریه بعد گفته ب خودش نگو برو ب شوهرش بگو ک بشناسش(شوهر منو میگه)..بعد رفته ب مادر شوهرمم گفته من پشت سرش حرف زدم...ب دختر عموم گفته حتی برادرشوم(یعنی شوهر من)بمن زنگ زده گفته دیوونه من تورو میشناسم تقصیر تو نیست شوهرم دهنش وا موند گفت من ب این آشغال زنگ نزدم...قبلا تایپک زده بودم که شمارمو داده بود به ی پسری ک ناشناس پیام بده بمن درباره شوهرم حرفای بی ربط و زشت بزنه ک مثلا شوهرم با خاهر جاریم رابطه جنسی داشتن...آبرو خاهر خودشو برد ک فقط زندگی منو خراب کنه منم هیچکاری نکردم ولی حالا رفته ب دختر عموم گفته من دربارش حرف زدم
آه از غمی که تازه شود باغمی دیگر 😭😭😭 خدایا صبر بده به ما زمانی که لا نعلم الا خیرا دیگر رو با بغض و گریه میشنویم،زمانی که دیگر ابراهیمی پشت سر نیست😭 تعریف میکنه ،میگه رفتم سر قبر دیدم هی داره با خودش میگه مادر کاش به جای تو من رو میزدن و گریه میکرد،مادره دیگه.....(مادر شهید آرمان علی وردی)
ای خواهر نمی دونی مادرشوهر من چه به روزم اورده از وقتی اومدیم یه شهر دیگه از دست ازاراش راحت بشیم وحشی تر شده. هرروز خدا به شوهرم زنگ می زنه بد منو می گه که دعوامون بندازه 😭
امروز عصر به شوهرم زنگ زد چون من نمی خواستم باهاش حرف بزنم شوهرم گفت زنم خونه نیست. مادرشوهرم با واتس اپ زنگ می زنه صداش قویه. شنیدم گفت خوب بهتر از این به بعد وقتایی که زنت نیست به من زنگ بزن. ما یه رازهای مار و پسری داریم که کسی نباید بدونه 😐