لطفا برا شادی روح خواهرم و پدرم با دلهای پاکتون صلوات بفرستید خدا هیچگاه داغ عزیزی رو بهتون نشون نده عمر گرون گذشت نفهمیدم بعضیهایی که روم میخندن صرفا دوستدارانم نیستن دشمنن با سلاح خنده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یادمه اوایل نامزدیم بود بابام اجازه نمیداد شب خونشون بخوابم دیگه ماهم تا دیر وقت تو پارک ساحلی بودیم حرف میزدیم خیلی هردومون حرافیم خخخ یسری زمان از دستمون در رفت یهو متوجه شدیم ساعت 5 صبح منو رسوند خونمون منم آروم آروم درو باز کردم دیدم نزدیک اذان بابام میخواد بیدار شه با چادرو لباس بیرون رفتم زیر پتو دستامم گذاشته بودم جلوی دهنم بابام صدام زد گفت فهمیدم تازه اومدی پاشو نمازتو بخون با چادر رفتی زیر پتو من که غش کرده بودم از خنده😄😄از اون روز به بعدم گفت خطر داره تا دیروقت تو پارکید همه جور آدمی پسدا میشه اشکال نداره یا تو برو خونشون یا اون بیاد یا میرید پارک اخر شب برگردید چون خطر داره