سلام خانوما
انقدر فکرم به ریخته س الان تاپیک زدم
خواهر شوهرام و دختراشون که ازدواج کردن یکی دو ساله شام و ناهار نیومدن خونمون
نه اینکه ما نخوایم حالشون مثل هوای بهار دو روز اشتین دو روز قهرن
حتی بعد زایمانم نیومدن دیدنی نی نیم شوهرمم جراحی کرد نیومدن
نی نی من اختلال خواب داره من همش بیدارم از خستگی همیشگی شکل معتادا شدم
حالا چند روزه اونا پیامکی و حضوری تو مهمونی اصراااار که ما رو افطاری دعوت کنید
ما هم از همه کوچکتریم
خداییش من که تو الفبای کارای شخصیم موندم از من انتظار مهمونداری دارن
دارم دیوونه میشم..…