مادرشوهرم پیش ما زندگی میکنه خیلی اذیت میشم.. تا من بخوام غذا درست کنم میره غذا درست میکنه اونم اندازه خودشو پسرش بعدم میاره جلو من نمیذاره...خونه زندگیم کلا انگار برای اونه.. اگه رفته باشه جایی و بیاد ببینه یه کاری نکردم غر میزنه چکار میکردی که این کارو نکردی..همشم ناله میکنه خیلی بدم میاد.. جلو شوهرم یجوری میکنه که شوهرم خیلی بهش اهمیت بده..یا جلوی اون بلند میشه مشغول یه کاری میشه و آخ و اوخ هم میکنه شوهرم هم دلش میسوزه به من میگه چرا تو نمیری این کارو کنی..اون روز حالم بد بود تا شب که شوهرم اومد نتونستم بلندشم اونم کاری بهم نداشت اصلا نگفت چته تا اینکه شوهرم از سرکار اومد سریع مادرش اومد جلوی اون برام چای نبات اورد و سوپ درست کرد و.. شوهرمم کلی ازش تشکر کرد... حالم خیلی بده دلم گرفته از این زندگی