بچه ها خواب بودیم یدفعه دیدیم درمون تند تند میزنن من اول فکر کردم بچه ست زنگ میزنه نصفه شب فرار میکنه اخه میشنیدم که داره زنگ همه همسایه ها رو میزنه یه صداهای نامفهومم میومد... بعد شوهرم رفت از چشمی در دید که یه پیرزنست همش داره میگه مریم مریم... شوهرم رفته بیرون کمک ... زنگ زدیم اورژانس بیاد 😥😥😥😥😥😥😥