شماهایی که از خواهر شوهراتون مینالید خواهرشوهراتون چجورین یا کلن خانواده شوهرتون من که اصلا حس نمیکنم خواهر شوهرم خواهرشوهرمه از بس که ماهه مادر شوهرمم بیشتر از مادره خودم بهم محبت میکنه مشکلتون چیه دقیقا :/
پسر یعنی یه خونه پر از توپ و اسلحه و ماشین ؛ پسر یعنی دوچرخه سواری بدون ترس؛پسر یعنی یه کمد پر از کفش و کلاه و لباس اسپرت؛پسر یعنی کراوات و پاپیون و کت مردونه کوچیک؛ پسر یعنی بوی مردانه داشتن درحین کودکی؛ پسر یعنی یه کپی شده سایز کوچیک از عشقت؛پسر یعنی شجاعت ؛ پسر یعنی رفیق و امید آینده پدر ؛پسر یعنی غرور و تکیه گاه مادر ؛ پسر یعنی ولیعهد خونه، من و بابایی عاااااااااااشقتیم شاهزاده کوچولوی من
البته خودمم کم نمیزارم تو محبت براشون همسری سربازه بهشون زنگ نزنه یاداوری میکنم که زنگ بزنه بیاد پیشه من همش میگم بریم خونیه مامانینا چند وقته ندیدنت دلتنگن و این جور چیزا
خب پس تو که تو عقدی بقیه رو زیر سوال نبر که چرا میگن خواهر شوهر اله و بله ....
هنوز ۵ ماهه عقدی بذار به سال برسه.. بذار بری خونت یک سالی بگذره اونوقت میخونم تاپیکاتو!! خواهر شوهر من ۸ ماه تو عقدم یک سالم بعد عروسیم یه جوری رفتار کرد که از خواهرمم به من نزدیک تر شده بود.. بعدش فهمیدم فقط خواسته از زندگیم سر در بیاره.. و شد همون افعی دو سر
من اگر خوبم اگر بد تو برو خودرا باش..هر کسی آن دِرووَد عاقبت کار که کِششششت ..