حالم خیلی بده دیشب رابطه س ساله رو تمومش کردم وگفتم بهش ک دیگ نمیخامت..خاطره هاشو جمع کردم و تصمیم گرفتم فراموشش کنم..ترسوبودن و ضعیف بودنش باعث شد این تصمیمو بگیرم..شما اگ پدرتون مخالف ازدواجتون بود و ب عشقتون میگفتید ک ی چن باری بره پیش باباتون و راضیش کنه اما اون با ی بار رفتن وقتی میدید باباتون سرسختانه میگه ن و مخالفه دیگ تمایلی نداشت ک بره پیشش و میترسید و جا میزد کنارش میزاشتید؟😔
راضی کر دن پدر شما وظیفهی شماست نه طرف مقابلتون. ایشون وظیفه داره خانوادهی خودش را راضی کنه.
من مونی هستم که از سال ۸۹ در سایت فعال هستم. یک مدت خودم داوطلبانه به سایت نیومد و وقتی دوباره برگشتم تا در تاپیکهای قدیمی به خصوص تاپیک خشونت علیه خانومها فعال باشم، با وضع نابسامان سایت رو به رو شدم. حدود شش ماه پیش بود. داشتم داخل پیام خصوصی با نی نی یار در خصوص مشکلات سایت چت میکردم که ایشون «به هوس نیمه شبی» فقط چون قدرت در دستش بود و نباید جایی جواب پس میداد وسط صحبتهای خصوصی بی هیچ اخطار و حرفی من را قطع دسترسی کرد. اکانتی هفت هشت ساله را قطع کرد که باهاش سالها با علاقه در سایتی که دوستش داشتم و بهش اعتقاد داشتم وقت گذاشته بودم! من موندم و این سوال: «واقعا این بود آرمانهای نی نی سایت؟»
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
هه همش اونی ک باید میگف چیکار کن من بودم..دوماهه منتظر بودم یکاری بکنه اما فقط یبار رف پیش بابام و وقتی دید مخالفتش زیاده و ممکنه حالاحالاها راضی نشه ترسید و جا زد😔