پدرو مادرم دوهفته خونمون بودن تو شهر غریبیم باشوهرم اوردیم خونشون رسوندیمشون حالا میخایم برگردیم غصه عالم ریخته تو دلم نمیدونم چکار کنم گریه کنم اونارو ناراحت میکنم بدتر😢😢😢
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه ها شو سیر کنه… گوشت بدن خودشو میکند و میداد به جوجه هاش میخوردند… زمستان تمام شد و کلاغ مرد… اما بچه هاش نجات پیدا کردند وگفتند: اخ خوب شد مرد راحت شدیم از این غذای تکراری این است واقعیت تلخ روزگار ما…