2777
2789

داداشم بد اخلاقه بد دهنه زود از کوره درمیره زود عصبی میشه اصلا درک نمیکنه...نمیدونه به همسر چطور باید احترام گذاشت بسیار اخلاق بچگانه ای داره اما...دختری که هم کلاسی بودن و باهاش دوست شده و الانم به هزار اصرار و امتیاز دختره نامزد شدن... پشت تلفن گریهههه میکنه  چرا بهم زنگ نمیزنی چرا آنلاینی و پی ام نمیدی چرا نمیای پیشم چرا دیگه دوسم نداری...بابا زمان ما که دخترا یه مقدار غرور داشتن یه مقدار ارزش واسه خودشون قائل بودن...چشونه اینا واقعا....الان عاشق چه چیز داداش من شده واقعا؟

مثلا من خودم عاشق آرامش و ادب شوهرم شدم این چی؟؟؟

من الانم که بچه ام دارم ۶ ساله زنشم نمیگم چرا بهم پی ام نمیدی چرا دوسم نداری...چه معنی داره...دوست نداره جهنم...چرا اینقدر زیر پا له میکنی خودتو...حالا من نمیگم سنگاشو وا نکنه با نامزدش اما خب التماس چرا گریه چرا...هم دلم براش سوخت هم فکر کردم عقلش کمه هم تاسف خوردم...

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

غرور از بین رفته خیلی بده این کارو من بمیرم مرد التماس نمیکنم😕😕

 ترجیح میدم سینگل باشم و به ازدواج فکر کنم  تا اینکه ازدواج کنم و به مجردیم فک کنم  اینو خودم گفتم  دکتر شریعتی امروز کارداشت نیومد  (امضامو خوندین برای حال دلم صلوات میفرستین نفسا قربون دلای پاکتون)  

بچه س چقد. چند سالشه؟ از زندگی دنبال رمانتیک بازی‌ و سوز و گدازه چیزی نمی فهمه

((📖تاپیک کتابخوانی📖))((🎵تاپیک آهنگ🎵))در دیدگان آینه‌ها گوئی حرکات و رنگها و تصاویر وارونه منعکس می‌گشت و برفراز سر دلقکان پست و چهرۀ وقیح فواحش یک هالۀ مقدس نورانی مانند چتر مشتعلی می‌سوخت. خورشید مرده بود، خورشید مرده بود و فردا در ذهن کودکان مفهوم گنگ گمشده‌ای داشت. آنها غرابت این لفظ کهنه را در مشق‌های خود با لکهٔ درشت سیاهی تصویر می‌نمودند. مردم، گروه ساقط مردم، دل‌مرده و تکیده و مبهوت در زیر بار شوم جسدهاشان از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند و میل دردناک جنایت در دستهایشان متورم می‌شد. آه، ای صدای زندانی... آیا شکوه یأس تو هرگز از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور نخواهد زد؟ آه، ای صدای زندانی... ای آخرین صدای صداها... (فروغ فرخزاد- آیه‌های زمینی)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز