یک دفتر خاطرات سال ۸۳و اون یکی سال ۸۶
گاهی میخونمشون ، آره حس خوبی داره
منم مینوشتم ازدوران دبیرستان وقتی ازدواج کردم اولین روزعروسیم دفتره خاطراتمو پارک کردم ریزریزکردم که یه وقت شوهرم نخونه انگشتام تاول زد😅
بعدازاون هم یه دفتردیگه برداشتمو هروقت غصم بودوباشوهرم دعوام میشدتوی اون مینوشتم هنوزم دارمش
دلم میخوادیه روزکه مردم شوهرم بخونش
منم چن سالی هست مینویسم عااااالیه
مثلا چن شب پیش سالگرد یکی از بدترین شبایی بود, ک تو عمرم گذروندمو با گریه صبش کردم
الان با جونو دل پذیرفتم خوبو بد میگذرههه غصه هیچیو نخورم
چه قدر خوب حتما ادامه بدین
من از سال 85 می نویسم و مثلا الان برمیگردم دفتر سال 90 رو.که عقد کردیم رو باهمسرم میخونیم اشک تو چشمامون حلقه میزنه
تازه قیمت هارو هم مقایسه میکنیم کلی میخدیم
مقلا یکجا نوشتم رفتم سوسیس و ماکارونی و قارچ خریدم با نوشابه و نون شد 2800 تومن
خاطره بازی عالمی داره
الان همه که بچه دار شدیم با جدیت بیشتری مینویسم که پسرم بعدها بفهمه به تخم مرغ میگفت :آیو 😂یا به قند میگفت نینو!!
من گذاشتم تو کمد کنار تختمون ولی ندیدم شوهرم کنجکاوی کنه .
مطمئنم اگه میخوند یه عکس العملی نشون میداد 😀
سه ساله مینویسم از وقتی ازدواج کردم😆
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
35 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
