من خونه مادرشوهرم اينا كه ميرم لكنت زبون ميگيرم دست و پام سست ميشه ميلرزه تو جمعشون نميتونم حرف بزنم انگار نزديكياى خونشون كه ميشيم حس خفگى بهم دس ميده من مشكلى باهاشون ندارم ولى دلم نميخاد ببينمشون و برم خونشون ولى دلمم براشون تنگ ميشه دليل اينا ميشه دعا و اين حرفا باشه اخه خانواده شوهرم مخصوصا مادرش و جاري خودم اهل دعا نويس رفتنن
شخصا ب رمالی و دعا نویسی اعتقاد ندارم
ولی در هر حال بنظرم قبل از رفتن تون ؛ چهار قل و آیت الکرسی بخونید و با اعتماد بنفس برید
منم اصلا اعتقادى ندارم ولى دعا بد كردن وجود داره
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
