دوست داشتم برا همسرم حرف بزنم از اتفاق هايي كه اوفتاده از احساسم ولي اون دوست نداره من اصلا مغز داشته باشم فقط دوست داره بشينم ازش تعريف كنم همش ازون حرف بزنم. خودسم خيلي حرف مي زنه ولي من تا شروع مي كنم خميازه مي كشه يا مسخره ام مي كنه يا مي گه خوب مثلا كه چي اين حرفت ؟؟؟؟يا خيلي رك مي گه حرف نزن .
حس مي كنم هيچي بينمون نمونده يا اصلا نيست يا نبوده از اول