میدونی عزیزم گاهی ما متوجه نمیشیم خدا برامون خیر میخاد
من با ی آقایی سه سال به نیت ازدواج دوست بودم، یدفعه زد زیر همه چیز و گفت داره ازدواج میکنه...
فکر کن چه حالی شدم وقتی این خبرو پای تلفن بمن گفت
اونموقع داغون شدم
یکی دو شب بعدش، از شدت فشار عصبی بیهوش شدم
کسی علتشو نمیدونست
انقدر عذاب کشیدم که نگووووو
ولی خدا کسیو قسمتم کرد که تار موشو با اون آدم عوض نمیکنم
الان همه جوره زندگیم بهتره
فقط یک کلمه
توکل کن بر خدا
زندگی کن