ولی من خیلی فکرم درگیره
مثلا حرفاش برام بزرگ میشه تو ذهنم یا همش دقت میکنم راجع به من به فامیلاش با یه زبون دیگه چی میگه خصوصیتای اخلاقیشو دوست ندارم میرم خونشون به زور میرم
مسافرت رفتن باهاشون برام عذابه
درصورتیکه مادرشوهرخواهرم خیلی بدتر از مادرشوهر منه ولی اون خیلی خوب با این مسئله کنار اومده مثل شما
کاس منم یه روزی بفهمم رازش چیه و چجوری میتونم قوی باشم و خودمو عذاب ندم
میدونم اشتباهه نمیدونم چکار کنم