ما عقدیم بعد یه داستان پر پیچ و خم عقد کردیم حدود پنج سال کلا اروم هست خیلی خیلی کم پیش میاد که عصبی بشه یعنی تو اوج اعصاب خوردی هم باشه به حرفام گوش میده اون روز خواهرش چرت و پرت میگفت من هم صداش زدم جلوشون گفتم اینجوری داره میگه درسته گقت نه نادرسته همش تو درست میگی منم فهمیدم داره تیکه میندازه به خواهرش گفتم ببین میگه درسته خواهرشم نه گذاشت نه برداشت گفت داره مسخرت میکنه دیگه از این واضح تر منم خیلی ناراحت شدم خیلیا امروز خیلی سرش نق زدم اول گفت نه و فلان و از ای حرفا من کاری ندارم توقع نداری هر چی میگی هیچیت نگن که تو میگی اونا هم میگن همینه بیا بزن تو گوش من خیالت راحت بشه منم بهش گفتم باز داری مسخره میکنی ها یعنی مثل سگ عصبانی بودم بد جور اینجوری که گقتم وایساد داد و بی داد که حرف نزن ور نزن من دیگه چیجوری از تو حمایت کنم من چیجوری تو روشون وایسم گفتی سکه گفتم هر چی خودش بگه منم بهش گفتم گ... نخور گفتی هر چی مامانم بگه یادت رفته یه داد خیلی بلند تر سرم زد گفت داری خستم میکنی من اگه نمیخواستمت هزار سال مامانم راضی نمیشد گفتم چی راضی نمیشد مگه راضی نبود هیچی نگفت منم پیاده شدم امدم این ور خیابون تاکسی گرفتم امدم خونه حالا همین جوری زنگ میزنه اس میده ببخشید من معذرت میخوام سرت داد ردم من بدون تو نمیتونم ولی من کلا از دستش ناراحتم نمیتونم ببخشمش یعنی که نه که نتونم میتونم شاید خودمم اشتباه کردم اما خب اونم اشتیاه کرده باید تنبیه بشه که سرم داد زده بگین چیکار کنم