دلم گرفته
شوهرم مغازه داره
چنتا تیکه طلا دارم که اونم بخاطر وضع اقتصادی و قسط و وام مجبورم بدم بفروشه .میگه مغازه درنمیاره خیلی فشار روشه.
دیدم فشار روشه گفتم اشکال نداره دستبندمو ببر بفروش هی گفت تا جایی که میشه نمیفروشمش تا امروز که زنگ زد گفت دستبندتو بعدظهر ببرم بفروشم
گفتم باشه ولی دلم گرفت😔😔
باباشم داره ولی کمک نمیکنه مجبوریم یه جوری جور کنیم😔
ای خدا تا کی وضع مالی ما اینه😔
مغازه ی چی داره عزیزم
این هنوزاولشه .منم تمام طلاهاموفروختم .
انشالله خدا به هممون کمک کنه مغازه چی داره همسرت
والا اوضاع همه ما همینه منم انقد خورد خورد فروختم که خدا میدونه
واقعا متاسفم عزیزم .اشکال نداره خدابزرگه .میدونم سخته
رو کمک دیگری حساب باز نکنید فقط با این فکر بیشتر آسیب روحی میبینی😔
من مجبورم کل طلاهامو بفروشم تقدیم کنم
واسه تو یه دستبنده ولی واسه من کل طلاهای مجردی و عروسی و بعد عروسیه
عزیزم من همه طلاهامو فروختم الان فقط یه انگشتر حلقه دستمه ، فدای سرت ، بدل بنداز فکر کن طلاست ، مگه چه ارزشی داره ،مهم اینه تو شرایط سخت بتونیم به هم کمک کنیم
مغازه مال خودتونه؟ تهرانید ؟
چی میفروشید ؟
به طلا فکر نکن که فروخته شده !
به این فکر کن که چیکار کنی بازم بخری !
ناراحت نباش
منم همه طلاهامو فروختم از وان یکاد نوزادی تا کادو های سر عقدم. اول زندگی سختی داره دیگه
من که اوایل ازدواجمون طلاهامو بخاطر بدهی باباش فروختم
