2777
2789
عنوان

خانواده شوهرم

244 بازدید | 25 پست

شوهرم چند سال پیش یه ماشین از برادرش قسطی میخره برادرش بعد چند ماه فوت میکنه سند هنوز به نام شوهرم نزده بود 

الان مادر شوهرم سند و گذاشته پیش خودش میگن باید قسطای باقی مونده رو بدین فقط سه تومن موندن 

به شوهرم میگم برو سندو بگیر ب نام خودت بزن بخاطر سه تومن سند و گذاشته پیش خودش ک چی؟ میگه من هروقت بخوم بهم میدن ولی نمیگه خیلی حرصم میده 

از خانوادش متنفرم مخصوصا مادرش پیرزن گدای طماع 😒

ای عروس دو بهم زن خودخواه درست صحبت کن 


از صطرف صنف مادرشوهردوستان😁😁😁

خدایا مرسی که دخترمو بهم دادی تا یادم نره همیشه بگم شکرت🙏🙏🙏🙏 هروقت نی نی چهل روزه یا خانوم باردهر میبینم تا چند ساعت از ترس میلرزم .. تیکر تولد یک سالگی پرنسسمه... و تا ابد دیگه بچه نمیخام😕😕😕

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

خب بلخره باید بده دیگه چندتا قسط آخرو😳😳😳

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏

برای اولین بار امروز ازشون بدم اومده

آه از غمی که تازه شود باغمی دیگر 😭😭😭                                                             خدایا صبر بده به ما زمانی که لا نعلم الا خیرا  دیگر رو با بغض و گریه میشنویم،زمانی که دیگر ابراهیمی پشت سر نیست😭                                      تعریف میکنه ،میگه رفتم سر قبر دیدم هی داره با خودش میگه مادر کاش به جای تو من رو میزدن و گریه میکرد،مادره دیگه.....(مادر شهید آرمان علی وردی)

حالا میزنه اگه حیله ای نداشته باشه ماشین ماهم بنام پدرشوهرمم 

آدم ها فکر می‌کنند؛ اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی می کنند،شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود. فکر میکنند میتوانند همه چیز را از نو بسازند، محکم و بی نقص!           اما حقیقت ندارد...                                                               اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم،اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم،اگر آدم ساختن بودیم،از همین جای زندگیمان به بعد را می ساختیم!

بعد هروقت دلشون میخواد میان میبرنش ولی این جرات نداره یه سر سوزن ازشون بخواد  بعد جالبه ماشین ...

شوهرت اینو میدونه

و هیچ حرفی به مادرش نمیزنه؟

واقعا خیلی از عدل به دور هست

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   honye_ella  |  3 ساعت پیش
توسط   vittozahra  |  3 ساعت پیش