2777
2789
عنوان

خانوما مادر شوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 1177 بازدید | 43 پست
ما یه قرون هم ندادن فقط زحمت کشیدن اومدن وکلی نظر دادن همش میگفتن ما دوتا دختر خونه داریم حالا ۱۴ و۱ ...



بهتر حدلقل الان منتی سرتون نیست

شوهر منم همش خودش خرج کرد حتی بدهکارم شد ولی عوضش الان هیچکس جرعت نداره حرفی بزنه 

تیکر یک سالگی گل پسرمه  لطفا ی صلوات برام بفرستین

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من تجربه کردم بذار بیاد ولی کار خودت و بکن با سیاست مادرشوهر من نمیومد ولی خواهرشوهرم و دختر اون یکی خواهرشوهرم میومدن خیلی هم عوضی بازی در میاوردن تو نبود من شوهرم و علیه من تحریک میکردن  از اونجایی که دم عروسی همیشه بحث هست من ادم بد پر توقع شدم 

ولی من لباسم و هم ارایشگاهم و خودم انتخاب کردم

خواهرشوهرم میخواست به زور میکاپ کارو بهم تحمیل کنه چون لجش گرفته بود ارایشگاهی که اونا گفتن من نرفتم منم گفتم بعدا تلفنی میگم الان شک دارم فرداش زنگ زدم اونی که میخواستم انتخاب کردم

بزار بیاد من هرجا میرفتم مادرشوهرم بود تازه مادر پیرشم میومد.منم شهرشون غریب بودم.یه جا دیدم زده ارایشگاه گفتم اینجارو هم ببینیم زد اسانسور قطع بودو ارایشگاه طبقه ۴.منم بدون اعتناکله کردم رفتم اینا ۴طبقه رو با پله اومدن🤣🤣🤣دیگه مامانبزرگش دنبالمون نیومد🤣🤣

من تجربه کردم بذار بیاد ولی کار خودت و بکن با سیاست مادرشوهر من نمیومد ولی خواهرشوهرم و دختر او ...

ماشاا... حریف بودی

من که تا ارایشگاه هم اونا انتخاب کردن ولباس عروس حتی خونه و.... یاد اوریش هم برام سخته ۱۵ سال گذشته ولی انگار دیروز بود

   آرامش سهم قلبی است که درتصرف خداست.    
ماشاا... حریف بودی من که تا ارایشگاه هم اونا انتخاب کردن ولباس عروس حتی خونه و.... یاد اوریش هم برا ...

خیلی پر رو بودن رییس بازی در میاوردن سر سرویس خواهرشوهرم خیلی عوضی بازی دراورد حسود خانم به شوهرم گفته بود براش نیم ست بخر شوهرم یه سرویسی خرید برام سوختن ها تمام هزینه های عروسی با شوهرم بود منم میخواستم خودم انتخاب کنم

من بچه بودم مادرم به رحمت خدا رفتن حالا توی ارایشگاه زنگ زده فرشته وظیفه مادر زنه نون پنیر سبزی سفره عقد کی بزاره فقط گفتم نمیدونم گفت خیلی خب حالا توام 

من ۲۱ سالم بود کارمند بودم ماشین از خودم داشتم دانشجو بودم اما مادر نداشتم اینقدر زده باشه به چشمم اینقد اشک ریخته باشم خدا بدونه

ارایشگره گفت کی بود چی گفت  اینقدر ناراحتی هیچی نگفتم چون همسایه شون بود

   آرامش سهم قلبی است که درتصرف خداست.    
حالا مثلا با مادرش بري چي ميشه؟؟؟ واقعا كه

خب نه تو نمیدونی من موقع بارداریم مادرشوهرم هی می اومد تو مطب نمیتونستم مشکلم به دکترم بگم از بس خودم بهش رو داده بودم

خدایا شکرررررررت
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز