راهنمایی بودم.پسرعمه بزرگم میومد رادیات و موتورخونه رو درست کنه برامون.آخر سر صدام کرد میخواست کلید گاراژ رو بده که بدم به بابام.منم فکـکردم شکلات میخواد بده گفتم نه مرسی نمیخورم😫
خانم هایی که میخوان سقط عمدی کنن، از من که خواهر کوچک شمام این حرفو بشنوید، نمیخوام اصلا اذیتتون کنم، خدا شرایطتونو بهتر میدونه، ولی قبل از سقط تو گوگل اینو سرچ کنید (سقط حنین تجربه گر خارجی) و ویدیو هارو ببینید، بعد تصمیم بگیرید.
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
من شوهرم اینا اومده بودن خواستگاری منم تو اتاق بودم بعد که همه چی اکی شد گفتن مبارکه دس زدن منم تو اتاق یهو چادرو انداختم زمین هلکوپتری میرقصیدم یه اداهایی درمیاوردم که نگو یهو حرکت برگشتی رو میزدن دیدم مادر شوهرم دم در اتاق قیافش اینجوریه😳😳😳😳
من و شوهرم با هم دوست بودیم و بابام مخالف بود . البته نمی دونست که با هم دوستیم گفته بودیم دوست شوهر خواهرمه. اینو بگم شوهرم چایی دوست نداره و چند بار گفته بود. آقا بعد از کشمکش های فراوان اومدن خواستگاری. تا سینی چای رو گرفتم جلو شوهرم هول شد دستش خورد به سینی و چایی ریخت تو سینی همه داشتن نیگاه می کردن. یهو بلند گفت صد بار بهت گفتم چایی نمی خوام خخخخخخ قیافه بابام بدجور دیدنی بود
منم دختر بودم رفتم سبزی نعناع بگیرم دورنگ داشت گفتم اینا چی من سبزی خواستم نه اینا آقا گفت دختر جان اینا نعناع رنگشون فرق دار کلی مشتری داشت خجالت کشیدم😑😰😰
نه این میشود 😔نه آن میشود😔 هرآنچه خدا خواست همان میشود😍😍😍😍