دوستان من یک انجمن ادبی و داستان میرم تمرین این ماه اینه که از توی چند تا بیت شعر باید یک داستان دربیاریم(یعنی ببینیم چه حسی بهمون میده و باعث یک جرقه تو ذهنمون و ایده داستان بشه واقعا خیلی سخته برای خودمم )حالا من هر کدوم از این بیت ها رو جدا جدا مینویسم ببینید شما چیزی به ذهنتون میاد
از من اکنون طمع صبر و دل هوش مدار
کاین تحمل که تو دیدی همه بر باد امد
گفت تو خود دادی به ما دل حافظا
ما محصل بر کسی نگماشتیم
خوب ازین دوتا که فقط میشه قصه عاشقی زن و مردنوشت
سخت که نیست اما اصلا ایده ی جالبی نیست😕
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
عزيزم تمركز كن و خودت بنويسش تا دستت راه بيفته و اينجوري سودي نداره ما بگيم حتي اگه ايده اي به ذهنت نرسيد ننويس و با برگه سفيد برو اما يه بار بهترين خودتو ارايه بده
اصلاا ما کل انجمنمون بر. پایه مشورت و حرف زدن با بقیس یکی از تمریناتمون اینه که برای ایده صحبت های بقبه رو ضبط کنیم و ازشون کنم بگیریم ،هیچ منعی نداره استفاده از ایده بقبه اتفاقا خیلی هم بهمون توصیه میشه
یه سری ایده های خام یک خطی میشه ازشون در آورد که کلیشه هم میشن خلاقیت باید به خرج بدی ایده ی اولیه رو پرورش بدی و سه چیز خاص از توش در بیاری. که از ایده ی اولیه خیلی دور نباشه.
اولی میتونه داستان عاشق شدن یک پسر جوون که توی یک قصر کار میکنه و عاشق دختر پادشاه میشه باشه مثلا پسری که دهنه اسب دختر شاه رو میگیره تا تمرین اسب سواری بده
و انقدر پنهانی طول میکشه تا روزی پسره میگه میرم به شاه میگم یا تورو به من میده یا منو میکشه دیگه نمیتونم تحمل کنم
دختره میگفتن بابای من پیر و مریضه بزار وقتی مرد باهم ازدواج میکنیم و میشی وزیر کنار دست برادرم
چون داداشش از عشق اینا باخبر بوده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
57 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
