اگه مهمون بیاد خونمون و ما بریم توی آشپزخونه

دعوت نکردم خودش اومده بود،،،،جالب اینجاست که داشتم کارای سفر داداشش،،،نه شوهرم،،،برادر شوهرم که وظیفه من نبود رو انجام میدادم،،،،😤

اخه الان دیگه کی سرزده میره خونه کسی

الان همه درگیرن ... خیلیم لطف کردی تازه پذیراییم کردی

ولی مهمون دعوتی باشه اره خیلی زشته

مادرشوهرمن همه کاراشو پدرشوهرم میکنه اما بازم هروقت میریم تواشپرخونه س ی ظرف کلی طول میکشه بشوره و اصلا بیرون نمیاد مدام خودش با ی کاری مشغول میکنه

دوست نداره که نداره ما بخاطر عموی همسرم میریم خیلی ادم خوبیه...بعدم ما کوچکتریم از 4 بار که من دعوتشون میکنم اونا یکبار دعوت میکنن...موقعی میاد خونه ما خیلی خوبه ها میگه میخنده ولی وقتی میری خونش همش تو اشپزخونس.ادم خودش باید شعور داشته وقتی مهمون داره حداقل نیم ساعت بیاد پیش مهمونش بشینه

خب سرزده که نباید ناراحت بشه شما هم بچه کوچیک داری مقصر نیستی 

اخی الهی بگردم اصلا درک نمیکنم مهمونای سرزده روووو خدا رو شکر که تو شهر ما همسایه ها بهم سلام هم نمیکنن وای به حال اومدن به خونمون

پس درک میکنه ..شماهم فقط یه عذر خواهی کوچیک میکردی و توضیح میدادی که میخواین ببپه رو ببرین دکتر واسه همین عجله دارین

وای شما ایقد رکید؟؟؟

کاش منم اینجوری بودم😕فقط یکم

  ولله سری اول ک ماام رفتیم خونه جاریم اون مهمون دعوت کرده بود مادرشوهرم پذیرایی میکرد من میرفتم بهش میگفتم بیا بیرون پیش مهمونا بشین ...کاریم نمیکردا .تواشپزخونه بود الکی ....

خانم دوست همسرمم همینجوره 

من شام دعوتش کردم کلی تدارک دیدم اولین بار

چند شب پیش دعوتمون کردن

از آشپزخونه که بیرون نیومد 

غذاشم خیلی کم بود,,,کلا ما دو نفر بودیم

پسرمم غذا داده بودم 

یا دعوت نکن یا میکنی درست حسابی

ما خونه ی هر کی میریم درست تحویل نمیگیرن باید یه بی احترامی ای کنن ..حتی خونه ی خواهر خودم .دیگه خونه هیچکس برا شام نهار نمیریم ..تازه اینا ک میگم انقد امدن خونه ی ما سرویس دادیم جواب محبتامون این بوده .دیگه ب هیچکی هم‌تعارف نمیزنم بیاد .سرزده هم بیان تا جایی ک ممکنه ساده میزارم و بیشتر بفکر راحتی خودمم ..کلا عزیزم بفکر راحتی خودت باش ..اون آدم موقه شام نباید سرزده میومد 

وای جاری من حرکت اهستس بخدا فکر کن یه کوکو یاماکارونی میذاره بیچاره برادرشوهرم اومده بود سالادشو درست میکرد من سبزی پاک میکردم بچشم ضجه میزد شوهرمم تنها تو سالن نشسته بود ایندفعه به شوهرم گفتم من دیگه ناهار و شام نمیام خونشون 😥😥😥