مال من همه چیزش اوکی بود مخصوصا زمانی اومد که من خیانت دیده بودم و دلم میخواست زودتر ازدواج کنم حتی پدرم تاییدش کرد
ولی بهم گفت دلیل طلاقش بی اخلاقی دختره بوده
رفتم پیش پدر دختره و خودش قسم میخوردن که زندادش پسره همش دو بهم زنی میکرده دختره اشک میریخت که برای مراسم ختم مادرش نزاشتن شوهرش بیاد
دیگه رفتیم تحقیق از حانوادش پیش همسایه هاشون..اونا تایید کردن که زندادش بزرگش واقعا خانوم بدیه...و کلا تو محل هم شناخته شده بود
منم خیلی حس تنهایی دارم خیلی زیاد ولی کیس دلخاهم نیست هنوز
من شوهرم دوماه تو عقد بودن بعد دختره درخواست طلاق داده رفتیم تحقیق گفته بود سرد بوده پسره بعد من گفتم خودم درستش میکنم بعد ازدواج فهمیدم شوهرم یبکم مغروره خودم بهش میگم مثلا دوست دارم بهم بگی دوستم داری همش اونم متوجه میشه و میگه خیلی هم خوبو مهربونه
.
.
ولی عزیزم حتما برو از خود دختره بپرس و از کسایی که میشناسن پسررو از چند نفر که پرسیدی بشین فکر کن با ملاک هات جور در میاد یا نه
ازدواج اولش رو جدی بگیر و راجع به علت طلاقش زیاد تحقیق کن و جویا شو و منطقی راجع به موقعیت فکر کن
دیشب از دامادمون سوال کردم گفت مث اینکه ضامن یکی شده به زنش نگفته اونم قهر کرده رفته خونه باباش بعد کلی دعوا گفته طلاق بعد یه مدت گفتن بیاید سر خونه زندگیتون پسره هم گفته نمیخواد دیگه الله اعلم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
