من حدودا یکسالی هست که ازدواج کردم
قبل ازدواجم چون کارمند بودم از خودم خونه داشتم
وقتی ازدواج کردیم رفتیم خونه ای که مال من بود
همسرم زمان مجردیش دوتا باغ توی روستاشون داره که قبل ازدواج خریده بود
خب
خونمون آپارتمانیه و خوز متراژش کمه
البته ما توی شهرستان هستیم
بهش میگم بیا باغت رو بفروش تا خونه رو بزرگتر کنیم
در واقع بزاریم بانک پولش و روش وام برداریم و یکسال دیگه خونه رو بزرگتر کنیم
میگه من باغم رو دوست دارم
خب مشکل کجاست عزیزم
زندگی با همکاری همدیگه باید پیش بره
با هم دیگه باید ساخت
بقیش؟؟؟😕
اخه اصن باغش محصول زیادی هم نمیده و در واقع هر چیزی خریده بودیم با پولش الان کلی ارزشش بالاتر بود
شما بودین ناراحت نمیشدین؟؟
منم میگم خوب بیخودی پولت رو اونجا گذاشتی که چی
اونم میگه باغم رو دوست دارم و دلم نمیاد بفروشمش
چطور بگم که راضی بشه؟؟
حتی بهش گفتم که بفروش و وقتی خونه رو خریدیم سه دنگ سه دنگ میکنیم
چون تو هم باغت رو فروختی
الان خونه ۶ دنگش به نام منه
هیچ کسی نیس؟؟
عزیزم تو حافظت این رفتارشو سیو کن بجاش مقابله به مثل کن من همین کارو میکنم اینقدر روشون کم میشه کیف داره بعد طلاهاتو فروختی ماشین خریدی ماشین به نام کیه؟؟شاید چون باغها به نام خودشه نمیخاد بفروشه خرج خونه ای کنه که به نام شماست😕
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
