2777
2789
عنوان

مادر شوهر :/

| مشاهده متن کامل بحث + 662 بازدید | 96 پست
د همین زنداداش منم قبلنا چقد ب بچم محبت میکرد ولی من میدونم باعث این بی محبتیای الانش داداش خودمه 😑 ...

شوهرمنم برادرزاده هاشو خیلی دوست داره انقدم قربون صدقشون میره. منم از دخترا حرصم میگیره ولی پسره نه. خودمم پسره رو دوست دارم

هر چیز که در جستن آنی،آنی 
دقیقا همینه مامان من ک هر بار کارش ب دوا دکتر افتاده زنداداشام میزنگن نمیزارن من برم مراقبت مامانم م ...

ادم هیچوقت از محبت کردن ضرر نمیکنه. کاش این داستان به گوش همه مادرشوهرا برسه.. کلید اسراااررر   

هر چیز که در جستن آنی،آنی 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چرا هستن ما ک اصولا ب عروسامون بیشتر میرسیم و محل میدیم چون میگیم اونا غریبه ترن ی وقت نرنجن و ناراح ...

خوش بحالتون ما که تا حالا ندیدیم حالا شاید خدا کرد برا منم اینطور شد کسی چه میدونه ولی با این شانسی که من دارم پیش بابا مامان خودم هم عزیز نیستم چه برسه به غریبه ها

خود به خود خوب شد یا حرکتی کردی؟

ن والا خود ب خود ک ن طول کشید ی مدت ولی مجبور بودم هی سیاست ب خرج بدم و تا جایی ک میشه فقط اول شوهرمو بکشم سمتم اونم با محبت و البته ی وقتایی هم ک تنها بودیم با بی محبتی😂وقتایی ک میدونستم اگه من محبت نکنم یکی دیگه میاد محبت میکنه رو باج میدادم و چیزی نمیگفتم در عوضوقتی تنها بودیم بهش 

میفهموندم ک مثلا فلان کارت بد بود و باهاش یکم بی محلی میکردم


تظاهر که میتونه بکنه. رفتار یکسان داشته باشه. درسته احساسش عمیقا اینطور نیست  مادرزنا میتونن ا ...

ولله مامان من که اصلا به داماداش محبت نمیکنه محبت ظاهری هم از طرف مادرشوهر ندیدم من دیگه بقیه رو نمیدونم

کاش مردا عقلشون به این قضیه برسه

من خودم ب داداشام همون قبل خاستگاری میگم و میگم تو رو خدا برا اینکه خودتونو لوس کنید گند نزنید ب رابطه من و عروسا من اصلا دلم نمیخاد مسبت ب بچم ابراز محبت کنید اگرم بچمو دوس دارین از این ب بعد تو دلتون نگه دارین حتی ب منم نگین 😂

ولله مامان من که اصلا به داماداش محبت نمیکنه محبت ظاهری هم از طرف مادرشوهر ندیدم من دیگه بقیه رو نمی ...

خب هرکی یه اخلاقی داره 

مامان من انقد که به فکر داماداشه به فکر ما نیست

هر چیز که در جستن آنی،آنی 
من خودم ب داداشام همون قبل خاستگاری میگم و میگم تو رو خدا برا اینکه خودتونو لوس کنید گند نزنید ب راب ...

واقعنم همینه.. نباید حساسیت همسرو تحریک کرد. مرد علایقشو باید تو دلش نگه داره

هر چیز که در جستن آنی،آنی 
خوش بحالتون ما که تا حالا ندیدیم حالا شاید خدا کرد برا منم اینطور شد کسی چه میدونه ولی با این شانسی ...

انشالله ک همینجوری میشه عزیزم 

منم پیش مامان خودم ابدا شانس ندارم 

همین حالاشم باهام قهره سر یکی از زنداداشام😑😂البته زنداداشم نمیدونه ما قهریم سر ایشون

من رفته بودم خونه مامانم برگشتنی زنداداشم گیرد داده بود ب داداشم ک ما با ابجی اینا بریم خونشون منم ی جورایی پیچوندمشون چون ن امادگی مهمون داشتم ن حوصلشو و ی مدتی از شوهرم دور بودم اومده بودم مهمونی خونه مامانم چون شهرمون دوره با مامانم ؛خلاصه ک چون پیچوندم مامانم میگفت تو زدی تو ذوق زنداداشت )چون من گفتم اخی خب الان ک تعطیلات داداشم خیلی کمه بزارین انشالله ی  وقت بیاین ک بتونین لااقل س چهار روز بمونین 😂)خداییش من ی درصدم حقو ب مامانم نمیدم ولی خب سر همین حرفمون شد قهر کردیم

انشالله ک همینجوری میشه عزیزم  منم پیش مامان خودم ابدا شانس ندارم  همین حالاشم باهام قهر ...

چه مامان باحالی داری..  یک مادرشوهر ایده آل هستن ایشون خوشبحال عروساش 

هر چیز که در جستن آنی،آنی 
تواین زمونه خونه ها اکثرا مستقل هست و طبیعتا دو نفر که با هم زندگی میکنن اولویت هم هستن این چه ربطی ...


عزیزم عرض کردم تو خونه من چطوره تا میاد پیشم از جفت پسرش تکون نمیخوره . و کل مدیریت خونه رو بدست میگیره نمیزاره به دخترام چیزی بگم . بهشون میگه الان زن میزنتون . به من میگه زن . مثلا من حرفی بزنم به بچه ام برای تربیتشه نه که از سر خوشی دعوا یا تنبیه اش کنم . نمیزاره به دخترم بگم یه چیزی برام جابجا کن میگه خسته اس ولش کن . اونوقت منم باید همش بشور   و بساب باشم تو خونه و نتونم یه لحظه با شوهرم تنها و راحت باشم . اگر شوهرم تو پذیرایی پیشش خواب بود که هیچ اگر پیش من تو اتاقخواب بود تا صبح گوش میگیره ببینه چه خبره و خواب به چشمش نمیره تا صبح دقیق روبه روی اتاقمون میخوابه وببینه ما داریم آروم حرف میزنیم تو اتاق خوابمون اون از تو پذیرایی باهمون حرف میزنه . وقتی هم میره خونشون استرسش تو خونمونه روزی ۱۰ بار زنگ میزنه که چه خبر جایی نرین نزدیک آب مسافرت نرید ماشینا سرعت میرن . عید جای دور نرید خطرناکه . به شوهرم میگه اگر بارون بود رفتی سرکار خودکشی میکنم. پسرش میگه میخوام پیشرفت کنم برم شهر دیگه زندگی کنم و ... میگه اگر روزی از اینجا رفتی باید مادرتو فراموش کنی . ببین تو شرایط من نبودی از یه طرف عصبی بودن و کتک برخوردای شوهر رو باید تحمل کنم از یه طرف مادرشو باید تحمل کنم دوتاشم هیچ رعایت احترامی نداره حرفاشون نوک زبونشونه و فورا با حرف حمله میکنن اگر با شوهرم بحث کنم خانم میپره دخالت میکنه و آخرشم ور دل خودمه . چون کسی رو نداره

خدایا محافظ دوتا نور چشمی هام باش به خودت سپردمشون
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز