ازدواج کردم باکسی که دوسش داشتم تو عقدم بنا بدلایلی بیشتر هفترو نیست پیشم و من تنهام و شهرغریبم هستم..ادمی نیست که زیاد اهل حرف زدن باشه نمیتونم دیگه مثل قدیما باهاش درد و دل کنم دیگه بهم پیام نمیدیم مثل قدیما ینی باعثش اون شد خودمم دبگه حوصلشو انگارندارم..تامیخام درد و دل کنم سریع ناراحتم میکنه اصاا یجوریه انگارخیلی دوسم داره خب میفهمم بجز وقتایی که واقعاناراحتم میکنه اما خب نمیدونم باهم خیلی خیلی کم حرف میزنیم...