2777
2789
آخخی پسرت چ خوردنیه😍😍😍😍

مهمونا میچلوندنش و میخندیدن من عرق شرم میریختم.حسابی ابرومو برد مدام دنبال بادوم هندی بود حالا تو خونه نمیخوره.عروس همین خانواده بهش گفت بیا یه بوس بده عیدی بدم کاملا حق به جانب گفت بوس فایده نداره عیدی میخوام چکار دستاشم تکون میداد وای کابوس بود منم میگفتم مامان جان بوس بده خاله میگفت حالا بعدا😯 جالبه اصلا تو جمع حرف نمیزنه نمیدونم چش بود

روزهای بهتری تو راهه قول میدم
مهمونا میچلوندنش و میخندیدن من عرق شرم میریختم.حسابی ابرومو برد مدام دنبال بادوم هندی بود حالا تو خو ...

تاثیرات بادوم هندی بوده حتما 😁😁😁

نفسم شعر و تنم شعر و روانم شعر است                                من اگر شعر نباشد بخدا میمیرم💖❣🍁🍃

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تاثیرات بادوم هندی بوده حتما 😁😁😁

بخدا تو خونه باید نمایش بازی کنم دوتا دونه بخوره امشب به هیچی نه نمیگفت پشت سر خانومه که پذیرایی میکرد میرفت تا نوبتش شه بهش تعارف کنن باورت نمیشه شدید  بی اشتها و خجالتیه بعد ده روزه یبوست داره اونجا چندبار رفت دستشویی واسه پی پی کلا برنامه داشت آبرومونو ببره وروجک 

روزهای بهتری تو راهه قول میدم

ي دفعه يكي از دوستام داشت تعريف ميكرد رفته مهموني كلي واسش تدارك ديدن بهش احترام گذاشتن و اينا 

يهو پسرش داد زد همه رو دروغ ميگه حتي سالادم نبود خودش اومد خونه فحششون ميداد 

من و اون يكي دوستم از خنده پهن شده بوديم تو زمين 

خودشم وا رفت بيچاره

آرزو کن که آن اتفاق قشنگ بیافتد✨رویا ببارد🌦دختران برقصند💃 قند باشد🧁بوسه باشد💋خدا بخندد🤍به خاطر ما که کاری نکرده‌یم💚🤞🏻من تا آن روز چشم به در خواهم دوخت🕊

حالا این خوبه من بچه بودمتو ارایشگاه مامانم جلو مشتریاش گفتم دیشب بابام گوزید😕

خداازت سپاسگذارم که تودلیم روحفظ میکنی ازت ممنونم که به زودی زود تواغوشم میگیرمش سپاسگذارم که نه ماه انتظارم زود وبه سلامت به پایان میرسه وتوراهیمون سلامت میاد پیش منو باباش.....😍😘😘😘😘

چند سال پیش با خانواده شوهرم و دایی های شوهرم رفته بودیم پیکنیک

شوهرم زیاد از داییش خوشش نمیاد و چند باری غیبتشو جلوی خانواده کرده بود

بعد اونشب برادر شوهرم هشت ساله اینا بود. با شوهرم دعوا کردن اونم هر چی شوهرم پشت سر داییش حرف زده بود رو گفت. مادر شوهرم چشماش چپ شد از بس چشماش گرد کرد واسش. آبرو نمود واسمون

الهی حال دل همه خیلی زود خوبه خوب بشه ، مخصوصا تویی که داری این پست رو میخونی...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز