2777
2789

واااای من تو تاکسی بودم یه زن خوشتیپ و افاده ای کنارم بود یهو نمیدونم سرچی دختر ۵ ساله اش با صدای بلند گفت یادت رفته تو اون مهمونی گ و ز ی دی 😑 مادرش اونقدر خجالت کشید بیچاره صد رنگ عوض کرد

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دختر جاریم پارسال توعیددیدنی همه از جاریم میپرسیدن بسلامتی مامانتینا رفتن مسافرت؟ توجمع میگفت مامانبزرگم رفتن مدرسسسه اونم با چه نازی!جاریمم😤😤

آخه همیشه کلاس میزاره ما فلان هتل رفتیم وفلان رستوران رفتیم درحالی که اصلا کسی ازش سوالم نمیپرسه

چه ربطی به دست فروشای مترو داشت؟

از کلمه خانووووومای گلللم زیاد استفاده میکنن دادم میزنن من هر روز باسر درد میام خونه😳😳😳

نفسم شعر و تنم شعر و روانم شعر است                                من اگر شعر نباشد بخدا میمیرم💖❣🍁🍃
من خودم بچه بودم..با ابجیم دعوام شد.. توعصبانیت گفتم نذاربگم خونی هستی..خونی خونی..😖😖😖😐😐😐 او ...

😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم.......خیلی حسین زحمت ما را کشیده است.......السَّلامُ عَلیکَ یااَباعَبْدِالله...

وااای یکی از بچه ها تو روضه..مامانش گفت پسرم زودباش دیگه هی بش حرف زد..اخر  به مامانش گفت ..کش عوضی😲😲😲

پسره ۴سالش بود..

همشم تکرارمیکرد🤣

مامانش گفت خب بسه ابرومو بردی

یبارم یکی از بچه ها فامیل جلو جمع..

گفت مامان نذار بگم شبا با بابا چه کارایی که نمیکنیدا😖😖

میفتین روهم دیگه...بازم بگم..😐

بعد میخندید تهدیدمیکرد..

پسر۵،۶ساله

مامانه لبخندزده خشک شده بود

یبارم یکی از بچه ها فامیل جلو جمع.. گفت مامان نذار بگم شبا با بابا چه کارایی که نمیکنیدا😖😖 میفتی ...

بیچاره😁😁😁😁

نفسم شعر و تنم شعر و روانم شعر است                                من اگر شعر نباشد بخدا میمیرم💖❣🍁🍃

بله امشب ما یه جا دعوت بودیم خیلی رودرواسی داشتی پدرشون پیر بودن الزایمر داشتن خیلی از پسرم خوشش اومده بود مدام دستشو میگرفت که بمونه پیشش یهویی پسرم که نمیتونه یه جا بند بشه و کلی تحمل کرده بود گفت خب دیگه بسه ولم کن افرین قرار نبود اتقدر بچسبی به من 😨😨 خیلی بد بود خجالت کشیدم حالا پسرم کلا سه سالشه لحنش بزرگونه و کلافه بود

روزهای بهتری تو راهه قول میدم

دختر خواهر شوهرم خونه خاله اش بود الو سیاه با الو زرد تعارف کردن الو سیاه برداشت گفت مامان این چیه خواهر شوهر ام گفت همیشه تو خونه داریم نمیخوره امان تو ی جمعی چیزی تعارف کنن مادرش بگه نمیخوره میگه ن میخورم 

تو رو خدا ب اسمم گیر ندین ی غلطی کردم دیگه بعدش نتونستم هیچ غلطی بکنم نی نی یار هم تغییرش نمیده (بخاطر ذوقی ک اولین بار دو تا خط پررنگ افتاد نزدیک ۲۰ تا بی بی چک زدم باهم ذوق کرده بودم)هنوزم عاشق بی بی چکم😂
بله امشب ما یه جا دعوت بودیم خیلی رودرواسی داشتی پدرشون پیر بودن الزایمر داشتن خیلی از پسرم خوشش اوم ...

آخخی پسرت چ خوردنیه😍😍😍😍

نفسم شعر و تنم شعر و روانم شعر است                                من اگر شعر نباشد بخدا میمیرم💖❣🍁🍃
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز