٤ ماهه ازدواج كردم اما خوشحال نيستم
از شهر خودم دور شدم و خانواده شوهرم با يه فرهنگ متفاوت اونجا هستن
رفتاراشون افسردم كرده هر چقدر ميخوام بيخيال باشم بي فايدست
همسرم ميدونه اونا مقصرن اما فقط سكوت ميكنه
نميدونم بايد چه كنم بخاطر اون شهرم خانوادم شغلم و همه چيزو رها كردم اما الان خيلي غمگينم
الان اومدم شهر خودم و همسرم سر كاره اخر هفته مياد اما خانوادش مدام تو گوشش ميخونن زنت چرا مونده اونجا انگار من ادم نيستم ،همسرم ٥ صبح تا ٥ عصر سر كاره انتظار دارن من تو خونه باشم تعطيلات عيد اين فقط يكي از دخالتاشونه