زنداشم دو یا سه سالی بود که باهامون قطع رابطه کرده بود..امسال مارفته بودیم دید و بازدید وقتی برگشتیم خونه دیدیم داداشم با خانومش اومده خونمون (شهرماهم نیستن) انقدررر خوشحال شدم که نگو..تو این چند ال اخیر شاید انقدر خوشحال نشده بودم حتی وقتی ارشد قبول شدم یا از پایان نامم دفاع کردم انقدر خداروشکر کردم خداکنه از این ببعدم باز بیاد نه که فقط امروز باشه..دیگه انقدرخوشحال بودم اومدم اینجام بگم