سوگند میره خونه پدرش تا ساعت دقیق پروازشون رو بدونه، از اون ور پروانه به مادرش میگه ما نیستیم تو بیا اینجا ولی سوگند اینو نفهمید، اینا که میرن ، سوگند با بدبختی کیوان رو راضی میکنه که برن خونشون. کیوانم از ترس دلپیچه داشته میره خونه پدر سوگند دستشویی همون موقع هم مادر پروانه میرسه شروع میکنه به زدن سوگند ولی نمیفهمه که یه پسر هم تو خونه هس، یهو کیوان با یه ظرف میزنه تو سرش و میفته کیوان فرار میکنه ولی سوگند یه کم میشینه بعدش یهو اونم از ترس فرار میکنه. اخر شب که بر میگرده
یاسمن هرچی ازش میپرسه میگه هیچی نیس. ولی نصف شب جیغ میزنه یاسمن و مادرش و محمد میره همش میگه من کشتمش منو اعدام میکنن و توضیح میده چیکار کرده. یاسمنم به کل خانوادش میگه و اخرشم این بود که از اگاهی به یاسمن زنگ میزنن و میگن بیا. اینجا تموم شد