من خودم داستان بچه ی مرمری ۱۳۷۲رو خوندم اتیش گرفتم واقعا سوختم براش هنوزم ناراحتم امیدوارم خدا ب دل مادرش صبر بده اون بچه گناهی نداره.
و اینکه دوست داداشم چندروز پیش تصادف کرد با موتور و مرد از سرکار تو بارون با موتور برمیگشت پلیس جلوشو گرفت میخولستن موتورشو بخوابونن اینم مگه چقد حقوق میگیره که با تاکسی و ماشین میهواست بره و بیاد در میره از دست پلیس و تصادف میکنه گارد ریل میشکنه میره تو کبدش ، پسر ۲۶ساله میمیره . بگردم الهی براش . انقد گریه کردم و حالم بد شد براش شب عروسی دعوت بودیم نرفتم بخاطرش عکسشم میزارم حالا . شمام بگید